سلام بهونه قشنگ من برای زندگی ، آره ، بازم منم ، همون دیوونه همیشگی
فدای مهربونیات ، چه میکنی با سرنوشت ... !!!!؟؟؟؟ دلم واست تنگ شده بود این نامه را واست نوشتم ....
حال منو اگه بخوای ، رنگ گلای قالیه ، جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن ، اینجا هوا پر از غمه ، از غصه هام هر چی بگم ، جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود ، رفتم کنار آسمون فریاد زدم یا تو بیا ، یا منو پیشت برسون
فدای تو ، یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه ، غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی ، تنگ بلور آبتو ، یه وقت نا غافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست ، بر سر عهدمون بمون ، من تو را سپردمت دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد ، من و خیالت تر شدیم ، رفتیم تو قلب آسمون ، با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره ، زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی ، بدتره .....
فدای تو ، نمیدونی ، بی تو چه دردی کشیدم ، حقیقتو واست بگم ،به آخر خط رسیدم
نمیدونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت ، برای مهربونیات ؛ نوازشات ، بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم براهته ، یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من میدونم ، من میدونم ، همین روزا عشق من از یادت میره ، بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره ....
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه ، یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم ، داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر ، مگه نگفتم چشماتو ، از چشم من هیچوقت نگیر ...
دلم میخواد یه چیزی را بدونی ، دلم میخواد یه چیزی را بدونی ، دیگه نه عاشقی ، نه مهربونی
میگم شبا ستاره ها ، تا میتونن دعات کنن ، نورشونا بدرقه پاکی خنده هات کنن
تنها دلیل زندگی ،
با یه غمی دوست دارم
با یه غمی دوست دارم
با یه غمی دوست دارم
....
خیلی قشنگ بود
آموخته ام...
. آموخته ام... که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم
.آموخته ام... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ میدهد که در حال .بالا رفتن از کوه هستیم
.آموخته ام... که فرصتها هیچ گاه از بین نمیروند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست رفته ما را تصاحب خواهد کرد
.آموخته ام... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
.آموخته ام... که لبخند ارزانترین راهی است که میتوان توسط آن نگاه را وسعت داد
.آموخته ام... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آن را انتخاب کنم
مرسی خیلی جالب بود
عالی دست درد نکنه خیلی دوست دارم